دلنوشته زیبا و متن های احساسی برای امام زمان(عج)

میدانم که میایی از مغرب آسمان .. میایی و به کعبه تکیه میدهی
در حالی که پرچم پیامبر را در دست داری.
میایی و دین خدا را در سراسر جهان جاری میکنی
میایی و با شمشیر عدالت دنیای ظلم را نابود و زمین را پر از مهربانی میکنی
میایی و شهر مکه مرکز حکومت انقلابی تو می‌شود.
میایی و مسیح (ع) در رکاب مقدست قیام میکند تا اینکه گلبانگ محمدی در سراسر دنیا طنین میاندازد.
کاش میدیدم روز‌هایی را که با فروغ ظهور تو روشن شده است.
با این آرزو که در مقدم تو و در راه یاری دین خدا جهاد کنیم و جزو سربازان با وفایت باشیم.

دلنوشته غمگین امام زمان

زمان گذشت.
زمان گذشت و قلبم گواهی می دهد که به یقین تو می آیی.

تو می آیی و آیینه های زنگار گرفته قرن ها جهالت و سکوت و روزمرگی را دوباره جلا خواهی داد.

تو می آیی و قلب های سیاه شده از تنهایی را دوباره با حضور روشنی بخش خود نورانی خواهی کرد.

تو می آیی و دلم را خویشاوند تمام پنجره های جهان می کنی.

تو می آیی و چشمان جهان را به آبشاران زلال معنویت پیوند می زنی.

تو می آیی و فریادهای فرو خفته ستمدیدگان جهان را معنا می بخشی.

تو می آیی و گوش جهان را که از فریادهای گوشخراش شیاطین کفر و الحاد کر شده است، با زمزمه روح بخش محبتت نوازش می کنی.

تو می آیی و من خوب می دانم که روزی از همین دریچه که سال هاست بسته مانده است، جوانه ای خواهد رویید؛ جوانه ای سبز که از خیال همیشه منتظر من به سمت آسمان های آبی حضور تو سر بر خواهد آورد.

تو می آیی و زمین در زیر پای تو از شادی می شکفد.

تو می آیی و رودهای احساس، از دستان پر مهر نسیم، بر منتظران واقعی ات جاری می شوند.

ای تجلی مهر خداوند در زمین! شوره زار خشک دل های خسته مان در انتظار نوازش نرم نگاه پر مهر توست!

سوار سبزپوش آرزوهای ما! روایت گر فتح و پیروزی مسلمانان! وارث بدر و حنین! ذوالفقار حیدر در دستان توست و نرمی کلام مصطفی از زبان تو جاری می شود.

یا حُجّهُ اللّه علی خلقه!

هلا نگاه تو باران ترین باران ها
ببار بر در دل تبدار این بیابان ها

بگو که پنجره بر دوش، تا کجا آخر
سکوت و صبر تو و پرسش خیابان ها

چه قدر این دل بر باد رفته ام خوانده است
تو را زحنجره زخمی نیستان ها

یا صاحب الزمان! جوانان برای خرسندی ات جان در دایره ی شهادت گذاشتند و مردان مان موی در ساحت انتظار، سپید کردند و پیران مان بی تاب لحظه ی دیدارت از سرای دنیا کوچیدند؛
و دریغا کـه نیامدی یا مهدی!

جملات احساسی برای امام دوازدهم

دلم برای ورود تو لحظه شماری می‌کند و حنجره ام تو را فریاد می‌زند، تو که تجلی عشقی.
قنوتم را طولانی می‌کنم تا تو نیمه شبی برای آن دعا کنی
کوچه‌های غریب بی کسی را آب و جارو می‌کنم تا تو صبحی زود از آن کوچه عبور کنی.
هر روز چراغ دلم را با جامعه الکبیره روشن می‌کنم و
سفره افطارم را با آل یاسین و عهد تزیین می‌کنم و
برای ظهور تو هر روز پای درد کمیل می‌نشینم.‌
نمی‌دانم آخرین ایستگاه توسل چه هیجانی دارد که
مرا با خود تا آن سوی فاصله‌ها می‌برد و صبح آدینه چه صفایی دارد، که صبح آسمانش پراز ندبه است.
مولایم…! بی تو دفتر دلمان پر است از مشق‌های انتظار و
من با دلم می‌خواهم آن روز که می‌آیی زیباترین مدال ایثار را تقدیم نگاه تو کنم.

متن ظهور امام زمان

به امید روزی می نویسم که پیچک های عاشق، از روشنای پنجره ها بالا روند و دست در دست ابرها با آسمان پیوند بخورند.

دلخوشیم برای فردایی که بهار، پیراهن سبز خود را بر تن کند و پروانه ها، تمام کوچه باغ ها را با بال های طلایی خودشان جارو کنند و زمین، از دست های مهربان باران، فراوانی بنوشد و آن گاه است که مطمئن می شوم،

هزار آیینه می روید به هرجا می نهی پا را همین قدر از تو می دانم، هوایی کرده ای ما را
میان چشم هایت دیده ام قد می کشد باران . و اندوهی که وسعت می دهد بی تابی ما را»

آقای مهربان! هزار و این همه سال است که خنده ها، از لب ها گرفته شده و کوچه های امید، در حسرت یک بهار ماندگار تکیده. احساس ها در خود فراموشی خاموش می شود، وقتی که پرچم های رنگارنگ تزویر، بر فراز ویرانی های تمدّن در اهتزاز باشد.

مهربان همدم! روزگار بدی شده است. برای تمامی عاشقانت. از خود می بریم و با گناه پیوند می خوریم و در گرداب معاصی دست و پا می زنیم و کسی به داد دلِ تنگ ما نمی رسد.

. تو می دانی، بسیار سخت است که باشیم و از نیامدنت گلایه نکنیم. سخت است که تو را برای چهار فصل امید، نخوانیم و در خود بپوسیم.

در روزگاری که پرستوها، از سرزمینِ وجودشان کوچ می کنند و تحمل سوز تازیانه های فراق را ندارند، جان می کَنیم. دریاها در رکودی به وسعت یک باور، می میرند و از دلِ دریاها مرداب ها جان می گیرد و ماهی های سرخ عاشق، در حسرت امواج خروشان دریا، پولک های طلایی خود را در تُنگ کوچک تنهایی شان می شویند و فریاد می زنند که:

ای آخرین ترانه و ای آخرین بهار باز آکه بی حضور تو تلخ است روزگار
مولای سبزپوش من، ای منجیِ بزرگ تعجیل کن که تاب ندارم در انتظار.»

ساعات عمر من همگی غرق غم گذشت
دست مرا بگیر که آب از سرم گذشت

مانند مرده‌ای متحرک شدم، بیا
بی تو تمام زندگی‌ام در عدم گذشت

می‌خواستم که وقف تو باشم تمام عمر
دنیا خلاف آنچه که می‌خواستم گذشت

دنیا که هیچ، جرعه آبی که خورده‌ام
از راه حلق تشنه من، مثل سَم گذشت

بعد از تو هیچ رنگ تغزل ندیده‌ایم
از خیر شعر گفتن، حتی قلم گذشت

تا کی غروب جمعه ببینم که مادرم
یک گوشه بغض کرده که این جمعه هم گذشت

مولا شمار درد دلم بی نهایت است
تعداد درد من به خدا از رقم گذشت

حالا برای لحظه‌ای آرام می‌شوم
ساعات خوب زندگی‌ام در حرم گذشت

“سیدحمیدرضا برقعی”

دلنوشته امام زمان و متن های احساسی درد دل با امام دوازدهم

متن دلتنگی حضرت مهدی

دیگر دلتنگی هایمان مخصوص شب‌های جمعه نیست.
روز به روز و لحظه به لحظه دلتنگ آمدنت هستیم.
آقاجان تنها امید ادامه زندگیمان تپش‌های قلب شماست.
گویی بی قراری دل‌های ما از شوق دیدار شماست. آقا بگو که آمدنت نزدیک است!
آقاجان دیگر از انتظار نگو از وصال بگو. از پایان جمعه‌های بی تو بگو!
آقاجان بگو که به زودی هدهد صبا خبر از آمدنتان را نوید می‌دهد.
بگو که می‌آیی و مرهم دل‌های شکسته و خسته‌ی ما می‌شوی.
بگو که دیگر غریب نیستیم.

دلنوشته مذهبی برای حضرت مهدی

بیا که بی تو.
بیا که بی تو نه سحر را طاقتی است و نه صبح را صداقتی؛ که سحر به شبنم لطف تو بیدار می شود و صبح، به سلام تو از جا بر می خیزد.

بیا که بی تو آینه ها، زنگار غربت گرفته اند.

هیچ کس حریم اطلسی ها را پاس نمی دارد و بر داغ لاله ها در هم نمی گذارد.

بیا که بی تو، قنوت شاخه ها، اجابتی جز غروب تلخ خزان ندارد.

بی تو کدام دست مهر، سرشک غم از دیدگان یتیمان بر می گیرد؟

کجاست آغوش مهربانی که دل های زخمی را به ضیافت ابریشمی بخواند؟

ای آبِ آب! رودخانه ها عطش دیدار تو را دارند و در بستر انتظار، به سوی دریای ظهور تو شتابان اند. قامتی به استواری کوه، دلی به بی کرانگی دریا، طراوتی به لطافت سبزینه ها، سینه ای به فراخی آسمان ها و صمیمتی به گرمی خورشید می خواهد تا بشود تو را خواند و کاروان دل ها را به منزلگاه امید کشاند.

این همه را که اندکی بیش نیست، از دل شکسته ترین منتظران تاریخ دریغ مدار، که ظهور تو اجابت دعای ماست.

دلنوشته امام زمان و متن های احساسی درد دل با امام دوازدهم

او با کوله باری از صبر می‌آید …
او شمشیر علی را در دست می‌گیرد تا نامردان را سرکوب کند
و برای هدایت مردمان قرآن را می‌آورد
او مثل ستاره‌ای درخشان در تیره‌ترین شب
و مثل کوه بلندی در جنگل وحشت انگیز ظاهر می‌شود
او با قرآن محمد در سینه و شمشیر علی در دست
و با مهر زهرا و صبر حسن و شجاعت حسین می‌آید
سر تا پای او نبوت و ولایت است
او صفات همه پیامبران را با خود به همراه دارد
او با ظهورش دین را بر همه جهان حکم فرما می‌سازد
و قیامش مانند قیامت و از بین برنده همه گناهان
و نامش از بین برنده همه نامردی هاست
و سرانجام اوست که کافران را به سزای اعمالشان می‌رساند
و رسالت پیامبران و زحمات آنان را نتیجه می‌بخشد.
همه مسلمانان چشم انتظارند.

هر چند کمی فرج تمنا کردیم

آقا ز سر خویش تو را وا کردیم

شرمنده ولی خلاصه تر می گوییم

با واژه انتظار بد تا کردیم

اللهم عجل لولیک الفرج

آقاترین سکوت مرا غرق نور کن

ما را قرین منت و لطف حضور کن

وقتی گناه کنج دلم سبز می شود

آقا شفاعت این ناصبور کن

می ترسم از شبی که به دجال رو کنیم

آقا تو را قسم به شهیدان ظهور کن.

اللهم عجل لولیک الفرج.

 سریر عدل و عطوفت ارض در انتظار اجلال جلوس موعود منتظران اسـت و هستی، نام غریب زمین و آشنای آسمان رابا نای نیاز، زمزمه میکند.

میدانیم کـه خود، حجاب لقای مولاییم و دل از غیر برنتابیده و بـه یگانگی نمی اندیشیم؛

ولی قسم بـه حقیقت انتظار، کـه درکنار خُم عشقت بـه صبوری ایستاده ایم.

ملامت اغیار و بیگانه پرستان، توان و تاب ما نخواهد ربود اگر چه دل از طعن بد اندیش، می سوزد.

در هنگامه ی غیبت کـه از دیده های‌ بی سویمان پنهانی، دردهای ناگفته، توان گفتن؛ چه ان گاه کـه آیی و رخ بـه جلوه آرایی، ظهور تو درمان درد دیرین و مرهم زخم زمان فراق خواهد شد.

    ای یوسف فاطمه!

ای یار سفر کرده!

هزاران هزار دیده در فراق تو یعقوب وار خون میگریند و فقط با تماشای قامت تو بینا می‌شوند.

ما درکنار دروازه ی دل هایمان، شاخه گل های‌ ارادت بـه دست گرفته و هر آدینه منتظریم کـه چونان رسول اعظم«ص» کـه از مکه بـه مدینه النبی هجرت کرد، از مکه طلوع کنی و بـه مدینه المهدی دل ها پا گذاری.

هر چه زمان می‌گذرد، مردم افسرده‌تر می‌شوند

این خاصیت دل بستن به زمانه است!

خوشا به حال آنکه به جای زمان، به «صاحب زمان» دل می‌بندد.

برای تعجیل در فرجش صلوات‌ای درخشش هستی بتاب!‌ای خورشید جان و جهان جلوه گر شو!‌ای فروغ فضلیت بتاب!‌ای یوسف جمال، رخ از مشتاقان دریغ مدار!

بر ما مپسند کـه با تیر ملامت، هلاک مان کنند.

عمری اسـت جبین بر خاک کویت ساییده ایم و حق را در محراب ولایت تو بـه عبادت نشسته ایم.

یا ابا صالح المهدی، یا حجت الله علی خلقه!

قیام روح خدا خمینی کبیر، سراج انقلاب اسلامی ما افروخت تا روشنای راهی باشد کـه فراروی مستضعفان برای نیل بـه نور نهضت نورآگین توست.

    آقا من اصلِ انتظار تو را برده ام زِ یاد

با انتظار‌های فراوانم از شما…‌ ای یوسف فاطمه!‌ ای یار سفر کرده!

هزاران هزار دیده در فراق تو یعقوب وار خون می‌گریند و فقط با تماشای قامت تو بینا می‌شوند.

ما در کنار دروازه‌ی دل هایمان، شاخه گل‌های ارادت به دست گرفته

و هر آدینه منتظریم که چونان رسول اعظم (ص) که از مکه به مدینه النبی هجرت کرد،

از مکه طلوع کنی و به مدینه المهدی دل‌ها پا گذاری.

    می نشینم چو گدا بر سر راهت ای دوست

شاید افتد به من خسته نگاهت ای دوست

به امیدی که ببینم رخ زیبای تو را

می نشینم همه شب بر سر راهت ای دوست

شعر در وصف حضرت مهدی

بازآ دلم ز گردش دوران شکسته است

چون کشتی از تهاجم طوفان شکسته است

آیینه خیال نهادم به پیش روی

دیدم که قلبم از غم هجران شکسته است

    اندر آیینه ی دل، عکس شهی می طلبم

به حریم حرم دوست، رهی می طلبم

روز و شب ناله زنان، ندبه کنان، اشک فشان

از خدا دیدن رخسار مهی می طلبم

یا صاحب الزمان!
جوانان برای خرسندی‌ات جان در دایره‌ شهادت گذاشتند و مردان‌مان موی در ساحت انتظار، سپید کردند
و پیران مان بی تاب لحظه‌ی دیدارت از سرای دنیا کوچیدند.
و دریغا که نیامدی یا مهدی!

    طلوع نزدیک است اگر بخواهیم

ظهور تو زیباتر از ظهور همه‌ی زیبایی‌هاست

چشم به راه زیباترین بهاریم

خدایا انتظار چقدر دیر می‌گذرد

با صد نگاه خسته، صدا می‌زنیم تو را

بیایید همه منتظر آمدنش شویم

    باز هم یک جمعه ی بدون تو ،

باز هم همان تلخکامی قدیمی ؛

و باز هم قلبی مالامال دلتنگی …

در عصری که بدون تو به غروب متصل می شود …

اللهم عجل لولیک الفرج

    خـبـر آمـد خبـری نیـست…

هنـوز از غـم دوری دلـدار بـسـوز…

بـایـد ایـن جـمعه بیایـد، بایـد!

مـن دگـر خسـته شـدم از شـایـد!

اللهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَــــــــرَج

دلنوشته هایی درباره امام زمان از زبان منتظرین حضرت

میدانم که میایی از مغرب آسمان .. میایی و به کعبه تکیه میدهی

در حالی که پرچم پیامبر را در دست داری.

میایی و دین خدا را در سراسر جهان جاری میکنی

میایی و با شمشیر عدالت دنیای ظلم را نابود و زمین را پر از مهربانی میکنی

میایی و شهر مکه مرکز حکومت انقلابی تو می‌شود.

میایی و مسیح (ع) در رکاب مقدست قیام میکند تا اینکه گلبانگ محمدی در سراسر دنیا طنین میاندازد.

کاش میدیدم روز‌هایی را که با فروغ ظهور تو روشن شده است.

با این آرزو که در مقدم تو و در راه یاری دین خدا جهاد کنیم و جزو سربازان با وفایت باشیم.

    زمان گذشت.

زمان گذشت و قلبم گواهی می دهد که به یقین تو می آیی.

تو می آیی و آیینه های زنگار گرفته قرن ها جهالت و سکوت و روزمرگی را دوباره جلا خواهی داد.

تو می آیی و قلب های سیاه شده از تنهایی را دوباره با حضور روشنی بخش خود نورانی خواهی کرد.

تو می آیی و دلم را خویشاوند تمام پنجره های جهان می کنی.

تو می آیی و چشمان جهان را به آبشاران زلال معنویت پیوند می زنی.

تو می آیی و فریادهای فرو خفته ستمدیدگان جهان را معنا می بخشی.

تو می آیی و گوش جهان را که از فریادهای گوشخراش شیاطین کفر و الحاد کر شده است، با زمزمه روح بخش محبتت نوازش می کنی.

تو می آیی و من خوب می دانم که روزی از همین دریچه که سال هاست بسته مانده است، جوانه ای خواهد رویید؛ جوانه ای سبز که از خیال همیشه منتظر من به سمت آسمان های آبی حضور تو سر بر خواهد آورد.

تو می آیی و زمین در زیر پای تو از شادی می شکفد.

تو می آیی و رودهای احساس، از دستان پر مهر نسیم، بر منتظران واقعی ات جاری می شوند.

ای تجلی مهر خداوند در زمین! شوره زار خشک دل های خسته مان در انتظار نوازش نرم نگاه پر مهر توست!

سوار سبزپوش آرزوهای ما! روایت گر فتح و پیروزی مسلمانان! وارث بدر و حنین! ذوالفقار حیدر در دستان توست و نرمی کلام مصطفی از زبان تو جاری می شود.

یا حُجّهُ اللّه علی خلقه!

هلا نگاه تو باران ترین باران ها

ببار بر در دل تبدار این بیابان ها

بگو که پنجره بر دوش، تا کجا آخر

سکوت و صبر تو و پرسش خیابان ها

چه قدر این دل بر باد رفته ام خوانده است

تو را زحنجره زخمی نیستان ها

دلنوشته هایی درباره امام زمان از زبان منتظرین حضرت

یا صاحب الزمان! جوانان برای خرسندی ات جان در دایره ی شهادت گذاشتند و مردان مان موی در ساحت انتظار، سپید کردند و پیران مان بی تاب لحظه ی دیدارت از سرای دنیا کوچیدند؛

و دریغا کـه نیامدی یا مهدی!

دلم برای ورود تو لحظه شماری می‌کند و حنجره ام تو را فریاد می‌زند، تو که تجلی عشقی.

قنوتم را طولانی می‌کنم تا تو نیمه شبی برای آن دعا کنی

کوچه‌های غریب بی کسی را آب و جارو می‌کنم تا تو صبحی زود از آن کوچه عبور کنی.

هر روز چراغ دلم را با جامعه الکبیره روشن می‌کنم و

سفره افطارم را با آل یاسین و عهد تزیین می‌کنم و

برای ظهور تو هر روز پای درد کمیل می‌نشینم.‌

نمی‌دانم آخرین ایستگاه توسل چه هیجانی دارد که

مرا با خود تا آن سوی فاصله‌ها می‌برد و صبح آدینه چه صفایی دارد، که صبح آسمانش پراز ندبه است.

مولایم…! بی تو دفتر دلمان پر است از مشق‌های انتظار و

من با دلم می‌خواهم آن روز که می‌آیی زیباترین مدال ایثار را تقدیم نگاه تو کنم.

دیگر دلتنگی هایمان مخصوص شب‌های جمعه نیست.

روز به روز و لحظه به لحظه دلتنگ آمدنت هستیم.

آقاجان تنها امید ادامه زندگیمان تپش‌های قلب شماست.

گویی بی قراری دل‌های ما از شوق دیدار شماست. آقا بگو که آمدنت نزدیک است!

آقاجان دیگر از انتظار نگو از وصال بگو. از پایان جمعه‌های بی تو بگو!

آقاجان بگو که به زودی هدهد صبا خبر از آمدنتان را نوید می‌دهد.

بگو که می‌آیی و مرهم دل‌های شکسته و خسته‌ی ما می‌شوی.

بگو که دیگر غریب نیستیم.

او با کوله باری از صبر می‌آید …

او شمشیر علی را در دست می‌گیرد تا نامردان را سرکوب کند

و برای هدایت مردمان قرآن را می‌آورد

او مثل ستاره‌ای درخشان در تیره‌ترین شب

و مثل کوه بلندی در جنگل وحشت انگیز ظاهر می‌شود

او با قرآن محمد در سینه و شمشیر علی در دست

و با مهر زهرا و صبر حسن و شجاعت حسین می‌آید

سر تا پای او نبوت و ولایت است

او صفات همه پیامبران را با خود به همراه دارد

او با ظهورش دین را بر همه جهان حکم فرما می‌سازد

و قیامش مانند قیامت و از بین برنده همه گناهان

و نامش از بین برنده همه نامردی هاست

و سرانجام اوست که کافران را به سزای اعمالشان می‌رساند

و رسالت پیامبران و زحمات آنان را نتیجه می‌بخشد.

همه مسلمانان چشم انتظارند.

    هر چند کمی فرج تمنا کردیم

آقا ز سر خویش تو را وا کردیم

شرمنده ولی خلاصه تر می گوییم

با واژه انتظار بد تا کردیم

اللهم عجل لولیک الفرج

ما را قرین منت و لطف حضور کن

وقتی گناه کنج دلم سبز می شود

آقا شفاعت این ناصبور کن

می ترسم از شبی که به دجال رو کنیم

آقا تو را قسم به شهیدان ظهور کن.

اللهم عجل لولیک الفرج.

احادیث امام زمان

فَلیعمَل کلُّ امرِئ مِنکم بِما یقرُبُ بِهِ مِن مَحَبَّتِنا، وَلیتَجَنَّب ما یدنیهِ مِن کراهَتِنا وسَخَطِنا، فَإِنَّ أمرَنا بَغتَهٌ فُجأَهٌ حینَ لا تَنفَعُهُ تَوبَهٌ ولا ینجیهِ مِن عِقابِنا نَدَمٌ عَلی حَوبَهٍ .

امام مهدی علیه اسلام : هریک از شما باید کاری کند که به محبّت ما نزدیک شود و از کاری که او را به نفرت و خشم ما نزدیک می سازد، دوری کند؛ زیرا که قضیه [ظهور] ما ناگهانی و بی خبر اتفاق می افتد به طوری که دیگر نه توبه ای به حالش سودمند می افتد و نه پشیمانی از گناه از کیفر ما می رهاندش.

بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ، بِسمِ اللّهِ دَواءٌ، وَالحَمدُ للّهِ شِفاءٌ .

«به نام خداوند بخشنده مهربان». «به نام خدا»، داروست و «سپاس، خدای را»، شفاست.

وأَمَّا الحَوادِثُ الواقِعَهُ فَارجِعوا فیها إلی رُواهِ حَدیثِنا ؛ فَإِنَّهُم حُجَّتی عَلَیکم وأَنَا حُجَّهُ اللّهِ عَلَیهِم .

امّا در رخدادهای پیش آمده، به راویانِ احادیثِ ما مراجعه کنید، که آنان، حجّت من بر شمایند و من حجّت خدا بر آنانم.

اللّهُمَّ بِک أعوذُ وبِک ألوذُ… ومِنک أسأَلُ أن تُصَلِّی عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ، و لا تَرُدَّنی إلّا بِذَنبٍ مَغفورٍ و سَعی مَشکورٍ و تِجارَهٍ لَن تَبورَ .

بار خدایا! به تو پناه می برم و دست به دامن تو می شوم… و از تو درخواست می کنم که بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستی و مرا از درگاهت بر مگردانی، مگر با آمرزش گناهم و پذیرفته شدن تلاشم و [نیز با] تجارتی که هرگز کساد نمی شود.

إذا أرَدتُمُ التَّوَجُّهَ إلَی اللّهِ وإلَینا فَقولوا:… یا مَولای، شَقِی مَن خالَفَکم وسَعِدَ مَن أطاعَکم .

هر گاه خواستید به خدا و ما توجّه کنید، بگویید: «ای آقای من! تیره بخت شد هر که با شما مخالفت ورزید، و نیک بخت شد هر که از شما اطاعت کرد».

فی دُعائِهِ ـ: أسأَلُک أن تُصَلِّی عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ، وأن تُحیینی حَیاهَ السُّعَداءِ .

امام مهدی علیه اسلام در دعایش ـ: [خدایا!] از تو می خواهم که بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستی و همانند زندگی نیک بختان، زنده ام بداری.

احادیث امام زمان

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ الأَخیارِ فی آناءِ اللَّیلِ وأطرافِ النَّهارِ، وَاکفِنی شَرَّ الأَشرارِ .

خدایا! بر محمّد و خاندان برگزیده محمّد، در شب و روز، درود فرست و مرا از شرّ بَدان، کفایت کن.

لَمّا سُئِلَ عَنِ التَّوالُدِ فِی الجَنَّهِ ـ: إنَّ الجَنَّهَ لا حَملَ فیها لِلنِّساءِ وَلا وِلادَهَ، ولا طَمثَ وَلا نِفاسَ، وَلا شَقاءَ بِالطُّفُولِیهِ، وفیها ما تَشتَهِی الأَنفُسُ وَتَلَذُّ الأَعینُ، کما قالَ سُبحانَهُ. فَإِذَا اشتَهَی المُؤمِنُ وَلَدا خَلَقَهُ اللّهُ بِغَیرِ حَملٍ وَلا وِلادَهٍ عَلَی الصّورَهِ الَّتی یرِیدُ، کما خَلَقَ آدَمَ عِبرَهً .

امام مهدی علیه اسلام در پاسخ سؤال از زاد و ولد در بهشت ـ: در بهشت، زنان، نه باردار می شوند، نه می زایند، نه حیض می بینند، نه نِفاس می شوند و نه زحمت بچّه داری را تحمّل می کنند؛ بلکه در آن جا ـ همان گونه که خداوند سبحان فرموده ـ، آنچه دل ها هوس می کنند و چشم ها [از دیدنش] لذّت می برند، هست. پس هر گاه مؤمن، هوس فرزندی کند، خداوند، آن را، بدون آن که بارداری یا زایمانی در کار باشد، به همان شکلی که می خواهد، می آفریند، چنان که آدم را، نمونه آفرید.

کانَ سَیدُ العابِدینَ علیه اسلام یقولُ فی سُجودِهِ فِی هذَا المَوضِعِ ـ وأشارَ بِیدِهِ إلَی الحِجرِ نَحوَ المیزابِ ـ :

« عُبَیدُک بِفِنائِک، مِسکینُک بِبابِک، أسَأَلُک ما لا یقدِرُ عَلَیهِ سِواک »

امام سجّادعلیه اسلامدر سجده خود در این مکان (و با دست اشاره به حِجر و طرف ناودان کرد) می گفت:

«بنده ناچیزت در آستان توست، نیازمندت به آستان توست، از تو می خواهم آنچه را که جز تو بر آن توانا نیست».

کمال الدین عَن سَعْدِ بنِ عبدِ اللّهِ القُمّی ـ لمّا سَألَهُ الامام المهدی  علیه اسلام عَنِ العِلّه الّتی تَمْنَعُ القومَ من اختیارِ إمامٍ لأنفسِهِم ـ قال: مُصْلِحٌ أو مُفْسِدٌ؟، قلتُ: مُصْلحٌ، قالَ: فَهَلْ یجوزُ أنْ تَقَعَ خِیرَتُهُمْ علَی المُفْسِدِ بَعْدَ أنْ لا یعلمَ أحدٌ ما یخْطِرُ بِبالِ غیرِهِ مِن صَلاحٍ أو فسادٍ؟ قلتُ: بلی، قالَ: فَهِی العِلَّهُ .

کمال الدین: ـ سعد بن عبداللّه قمی می گوید: ازامام مهدی علیه اسلام  سؤال کردم که چرا مردم نمی توانند خود، امام را برگزینند؟ ـ حضرت فرمود: نیکوکار را برگزینند یا تبهکار را؟ عرض کردم: نیکوکار. فرمود: آیا امکان دارد که از سر ناآگاهی از خوبی و بدی درون یکدیگر، فرد فاسد و بدکاری را برگزینند؟ عرض کردم: بله. فرمود: علّت، این است.

أمّا وَجـهُ الانْتِفاعِ بی فی غَیبَتی فکالانْتِفاعِ بالشَّمسِ إذا غَیبها عَنِ الأبصارِ السَّحابُ .

چگونگی بهره مند شدن از من در روزگار غیبتم همچون بهره مند شدن از خورشید است، آنگاه که در پس ابر از دیدگان پنهان می شود.

أنا بَقِیهُ اللّهِ فی أرضِهِ، و المُنْتقِمُ مِن أعدائِهِ .

من بقیه اللّه (باقیمانده حجّت های خدا) در زمینم و از دشمنان او انتقام می گیرم.

کان [الإمامُ العَسکری علیه اسلام ] نُورا ساطِعا و قَمَرا زاهِرا اختارَ اللّهُ لَهُ ما عِندَهُ فَمَضی عَلی مِنهاجِ آبائِهِ حَذوَ النَّعلِ بِالنَّعلِ .

او (امام عسکری علیه اسلام) نوری فروزان و ماهی درخشان بود که خداوند آنچه را نزد خود بود برای او برگزید. او راه و روش پدران بزرگوار خود را گام به گام دنبال کرد تا رحلت فرمود.

و ما هنوز محصور در غربت فاصله‌ها ..
در دیار منیت روز‌های هفته را برای رسیدن جمعه می‌شماریم..
باز بگوییم گذشت این جمعه و باز نیامدی..؟
مولاجان خبر داری از:
دلم. دلم. دلم…

سریر عدل و عطوفت ارض در انتظار اجلال جلوس موعود منتظران اسـت و هستی، نام غریب زمین و آشنای آسمان رابا نای نیاز، زمزمه میکند.

این عشق آتشین ز دلم پا نمی شود

مجنون به غیر خانه ی لیلا نمی شود

بالای تخت یوسف کنعان نوشته اند

هر یوسفی یوسف زهرا نمی شود.
یا اباصالح المهدی ادرکنی

میدانیم کـه خود، حجاب لقای مولاییم و دل از غیر برنتابیده و بـه یگانگی نمی اندیشیم؛
ولی قسم بـه حقیقت انتظار، کـه درکنار خُم عشقت بـه صبوری ایستاده ایم.
ملامت اغیار و بیگانه پرستان، توان و تاب ما نخواهد ربود اگر چه دل از طعن بد اندیش، می سوزد.
در هنگامه ی غیبت کـه از دیده های‌ بی سویمان پنهانی، دردهای ناگفته، توان گفتن؛ چه ان گاه کـه آیی و رخ بـه جلوه آرایی، ظهور تو درمان درد دیرین و مرهم زخم زمان فراق خواهد شد.

ای یوسف فاطمه!
ای یار سفر کرده!
هزاران هزار دیده در فراق تو یعقوب وار خون میگریند و فقط با تماشای قامت تو بینا می‌شوند.
ما درکنار دروازه ی دل هایمان، شاخه گل های‌ ارادت بـه دست گرفته و هر آدینه منتظریم کـه چونان رسول اعظم«ص» کـه از مکه بـه مدینه النبی هجرت کرد، از مکه طلوع کنی و بـه مدینه المهدی دل ها پا گذاری.

هر چه زمان می‌گذرد، مردم افسرده‌تر می‌شوند
این خاصیت دل بستن به زمانه است!
خوشا به حال آنکه به جای زمان، به «صاحب زمان» دل می‌بندد.
برای تعجیل در فرجش صلوات‌ای درخشش هستی بتاب!‌ای خورشید جان و جهان جلوه گر شو!‌ای فروغ فضلیت بتاب!‌ای یوسف جمال، رخ از مشتاقان دریغ مدار!

بر ما مپسند کـه با تیر ملامت، هلاک مان کنند.
عمری اسـت جبین بر خاک کویت ساییده ایم و حق را در محراب ولایت تو بـه عبادت نشسته ایم.
یا ابا صالح المهدی، یا حجت الله علی خلقه!
قیام روح خدا خمینی کبیر، سراج انقلاب اسلامی ما افروخت تا روشنای راهی باشد کـه فراروی مستضعفان برای نیل بـه نور نهضت نورآگین توست.

آقا من اصلِ انتظار تو را برده ام زِ یاد
با انتظار‌های فراوانم از شما…‌ ای یوسف فاطمه!‌ ای یار سفر کرده!
هزاران هزار دیده در فراق تو یعقوب وار خون می‌گریند و فقط با تماشای قامت تو بینا می‌شوند.
ما در کنار دروازه‌ی دل هایمان، شاخه گل‌های ارادت به دست گرفته

و هر آدینه منتظریم که چونان رسول اعظم (ص) که از مکه به مدینه النبی هجرت کرد،

از مکه طلوع کنی و به مدینه المهدی دل‌ها پا گذاری.

متن در مورد امامت امام دوازدهم

می نشینم چو گدا بر سر راهت ای دوست
شاید افتد به من خسته نگاهت ای دوست
به امیدی که ببینم رخ زیبای تو را
می نشینم همه شب بر سر راهت ای دوست

در عبور از گذر لحظه‌ها
در تپش مدام زمین و نگاه زهرآلود زمان
دست‌های ما تو را می‌طلبد یا مولا!
مهر در سراشیب جاده‌ی عمل زیر چرخ‌های سنگین ستم له می‌شود در نبودت!
و من ایمان دارم که تو ما را رها نخواهی کرد
و ما هر روز و هر ساعت و حتی هر ثانیه
در آرزوی زیارت رخ، چون خورشیدت
دست بر آسمان داریم و در محمل نیاز، از پروردگار بلند مرتبه، ظهور پرشکوه تو را تمنّا می‌کنیم!

بازآ دلم ز گردش دوران شکسته است
چون کشتی از تهاجم طوفان شکسته است
آیینه خیال نهادم به پیش روی
دیدم که قلبم از غم هجران شکسته است

اندر آیینه ی دل، عکس شهی می طلبم
به حریم حرم دوست، رهی می طلبم
روز و شب ناله زنان، ندبه کنان، اشک فشان
از خدا دیدن رخسار مهی می طلبم

نبودنت، راز برون افتاده‌ای ست که هر جمعه در حنجره ام بغض‌
می‌شود.
وقتی غروب می‌شود.
و من هنوز چشم در راهم …
اللهم عجل لولیک الفرج

متن در مورد امام زمان

امشب ز کَرَم حق گُهرى داد به نرجس / وز برج ولایت قمرى داد به نرجس
خوش باش که حق بال و پرى داد به نرجس / برخیز که زیبا پسرى داد به نرجس
میلاد صاحب الزمان بر شما مبارک

جملات زیبا در مورد حضرت مهدی (عج)

طلوع نزدیک است اگر بخواهیم
ظهور تو زیباتر از ظهور همه‌ی زیبایی‌هاست
چشم به راه زیباترین بهاریم
خدایا انتظار چقدر دیر می‌گذرد
با صد نگاه خسته، صدا می‌زنیم تو را
بیایید همه منتظر آمدنش شویم

غیر از تو مرا دلبر و دلدار نباشد

دل نیست هر آندل که ترا یار نباشد

شادم که غم هجر تو گردیده نصیبم

بهتر ز غم هجر تو غمخوار نباشد

متن در مورد امام زمان

باز هم یک جمعه ی بدون تو ،

باز هم همان تلخکامی قدیمی ؛

و باز هم قلبی مالامال دلتنگی …

در عصری که بدون تو به غروب متصل می شود …

اللهم عجل لولیک الفرج

خـبـر آمـد خبـری نیـست…
هنـوز از غـم دوری دلـدار بـسـوز…
بـایـد ایـن جـمعه بیایـد، بایـد!
مـن دگـر خسـته شـدم از شـایـد!
اللهُـــمَّ عَجِّــــــلْ لِوَلِیِّکَــــــ الْفَــــــــرَج

ای جذبه ی ذی الحجه و شور رمضانم

در شادی شعبان تو غرق ست جهانم

تقدیر مرا نور نگاه تو رقم زد

باید که شب چشم تو را قدر بدانم

روی تو و خورشید، نه، روشن تر از آنی

چشم من و آیینه، نه، حیران تر از آنم

در سایه ی قرآن نگاه تو نشستم

باران زد و برخاست غبار از دل و جانم

برخاست جهان با من برخاسته از شوق

تا حادثه ی نام تو آمد به زبانم

عید ست و سعید ست اگر ماه تو باشی

ای جذبه ی ذی الحجه و شور رمضانم

متن در مورد امام زمان

صدای آمدنت را به گوش ما برسان!

زمان غیبت خود را به انتها برسان

کنار تربت زهرا به وقت نافله ات

دعای خویش را به یاری این گدا برسان!

اللهم عجل لولیک الفرج

متن زیبا در مورد ظهور امام زمان (عج)

روزها رفت ‌و ‌فقبط حسرت دیدارِ رُخت

مانده بر این دلِ یعقوبی ما آقا جان

دل را پر از طراوت عطر حضور کن

آقا تو را به حضرٺ زهرا ظهورکن

آخر کجایی ای گل خوشبوی فاطمه(س)

برگرد و شهر را پر از امواج نورکن

خبر آمد خبری نیست…

هنوز از غم دوری دلدار بسوز…

باید این جمعه بیاید، باید!

من دگر خسته شدم از شاید!

دلم جز هوایت هوایی ندارد

لبم غیر نامت نوایی ندارد

وضو و اذان و نماز و قنوتم

بدون ولایت بهایی ندارد

دلی که نشد خانه ی یاس نرگس

خراب و است و ویران ، صفایی ندارد

بیا تا جوانم بده رخ نشانم

که این زندگانی وفایی ندارد

امام زمانم

همه گویند به انگشت اشاره

مگر این عاشق دلسوخته ‌

ارباب ندارد؟

تو کجایی گل نرگس

ز فراقت دل من تاب ندارد؟

ای منتظران گنج نهان می آید

آرامش جان عاشقان می آید

بر بام سخر طلایه داران ظهور

گفتند که صاحب الزمان می آید (:

نشسته ام

شمع روشن می کنم …

شمع ها می سوزند و خاموش می شوند و  دوباره روشن می کنم !

بیا که هرشب بی تو

شام غریبان است

در این حوالی

چراغ روشن کرده ام و نشسته ام

تا مرا ببینی و نجات دهی

از این تنگنای دنیا!

تو آرام جان و جهان منی !

بی تو

زل آفتاب به شهر و خانه هایمان هجوم آورده …

بی تو به چترها پناه برده ایم …

دنیا پر است از خاکستری های پر رنگ …

می شود بیایی با خودت رنگ و بوی بهار بیاوری ؟؟

 

این دیده نیست، لایق دیدارِ رویِ تو
چشمی دگر بده، که تماشا کنم تو را …
تو در میان جمعی و من در تفکرم
کاندر کجا روم و پیدا کنم تو را
ادرکنی یا صاحب الزمان (عج)

جمعه ها را همه از بس که شمردم بی تو
بغض خود را وسط سینه فشردم بی تو

بسکه هر جمعه غروب آمد و دلگیرم کرد
دل به دریای غم و غصه سپردم بی تو

تا به اینجا که به درد تو نخوردم آقا
هیچ وقت از ته دل غصه نخوردم بی تو

چاره ای کن، گره افتاده به کار دل من
راهی از کار دلم پیش نبردم بی تو

سالها می شود از خویش سؤالی دارم
من اگر منتظرم از چه نمردم بی تو

با حساب دل خود هرچه نوشتم دیدم
من از این زندگیم سود نبردم بی تو

گذری کن به مزارم به خدا محتاجم
من اگر سر به دل خاک سپردم بی تو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا