خاندان شیطانى
خداوند در آیه ۶۰ سوره اسراء می فرماید: («به یاد آور زمانى را که به تو کفتیم پروردگارت احاطه کامل به مردم دارد. ما آن
رؤیابی را به تو نشان دادیم فقط براى آزمایش مردم بود، همچنین شجره ملعونه را که در قرآن ذکر کرده ایم، ما آن ها را
تخویف (و انذار) مى کنیم اما جز بر طغیانشان افزوده نمى شود.(( یعنى این قدر سرتق شدند که هرقدر خداوند آنها رابا
جهنم وعذاب مى ترساندتا آدم شوند، آدم بشو نبودند وبدترهم مى شدند. در قرآن این نوع صحبت رافقط درباره یهودیت
تحریف شده داریم که خدامى فرماید: ((هرقدر به آنها مى کفتیم که درست بشوند، روزبهروز بدتر مى شدند.))
در قرآن؛ ابلیس، یهود، کفار و مشرکین لعن شده اند. در ارتباط خاندان ابوسفیان با کفار و مشرکین شکی نداریم. جنک بدر
واحد و خندق را کسانی راه انداختند که بزرکشان ابوسفیان بود. درباره ارتباطشان با شیطان هم خودشان روایت دارند.
حتى مولانا که اهل سنت است در دفتر دوم مثنوى، ماجرابى راشرح مى دهد که شیطان معاویه را براى نماز صبح از خواب
بیدار می کند و به او می گوید: «بلند شو و نماز بخوان. من دوست دارم تو ظاهر الصلاح نشان داده شوى. نماز توبه درد من
مى خورد.»
در کثیف بودن این ها همین بس است که اثرى از قبرهایشان نیست. یعنى هیچ کسى جرئت ندارد جاى قبر آن ها را اعلام
کند. اگر مردم بدانند کجاست، قبرشان را تکه تکه مى کنند. امیرالمؤمنین کم بارها در نهج البلاغه به معاویه اشاره
مى کند ومى فرماید: ((اى معاویه، براى شیطان در خود نصیبى مکذار.)» یعنى شیطان در او رسوخ کرده وخودٍ شیطان
شده است. خدا به شیطان مى کوید: ((وَشَارِکهُمْ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَولادِ؛ با آنان در اموال واولاد شریک شو.)) در روایات آمده
منظوراز “وَالْأَؤُلَادِ” بنى عبدشمس (خاندان بنى امیه) هستند.
بوزینه ها، بالاى منبر پیامبر
محمدبن جَریر طبرى اهل سنت نقل مى کند که بیامبر فرمودند: «إذا رَایتُم مُعاوِیَهً عَلى مِنبَری فَاقتُلوهُ؛ اکر معاویه
راروى منبر من دیدید، او را بکشید. ( آنها منبر بیامبر رابه هزار کثافت فکرى کشیدند). مسعودی می نویسد: «در
دستگاه خلافت اسلامى وجانشینى بیامبر ی، مردى که مقام خلافت را اشغال کرده بود، میمونى داشت که به او
ابوقیس می گفتند. او میمون رادر مجلس می گسارى خود حاضر می کرد، برای او تُشک مى انداخت و او رامى نشانید و او
را بر گرده خر مادهای که برای مسابقه وا سب دوانی تربیت شده بود، سوار می کرد. زین و لجام بر گرده آن ماده خر
مى بستند و میمون را بر او سوار مى کردند و با اسبها به اسب دوانى و مسابقه می بردند. دریکی از روزها ابو قیس مسابقه
را بُرد. برتن این میمون جامه و قبایی از حریر سرخ و زر پوشانده و دامن ها را به کمرش زده بودند و بر سر او کلاهی نهاده
بودند که نقش های درشت داشت و به رنکهای مختلف آراسته گشته بود.»
او درباره یزید صحبت مى کند. چنین کسى خلیفه مسلمان ها شده بود! حالا حسین بن على (ع) باید بگوید: «هَیهَاتَ
مِنَّا الذِّلّه.)) حالا فهمیدید چرا این خون مى جوشد؟ چون در مقابل اباعبدالله (ع) کسانى ایستاده بودند که اگر از
حسین (ع) حکم تأیید میگرفتند، دیگر هیچ چیز از اسلام نمانده بود. در کَنزُّالعُمال آمده است که پیامبر فرمودند:
(نخستین کسى که سنت مرا دگرکون کند، مردى ازبنى امیه است.))
حکومت بنى امیه، هزار ماه طول کشید وخدا ناراحتى بیامبری را در سوره قدر پاسخ داده است ومى فرماید:
((لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ ألفِ شهْر) یعنی این یک شبی که قرآن بر تو نازل شد، آن هزار شب را کنار میزند، پس نترس.
اما مردم باید امتحان پس بدهندتا مشخص شود که پیامبری را مى خواهند یا عشیره را؟